شعر برکامسرا به زبان طرقی قسمت دوم
بسم الله الرحمن الرحیم
وقتی ازفرهنگ وهویت گفتگو میشود اجزایی ازقبیل مانده های تاریخی؛هنری؛ ادبی یا پوششهای مانده ازادوار کهن مستدلاتی گویایی هستند.که کمک میکنند تا فرهنگ وهویت مکان یامردمی را بشناسانند. درباره معرفی روستای طرقرود یا آنطوریکه این روزها شهر جدید طرق گفته میشود؛ این روزها جزئیات زیادی در وبلاگها یا رسانه ها می توان مشاهده کرد.اززیبائهای طبیعت هوای پاک مکانهای دیدنی یا تاریخی ازمعادن طبیعی مانند انواع سنگهای معدنی یا معادن طلا یا اورانیوم وغیره .اما کمی هم به واقیتها بپردازیم .کسانی که 60 یا 70سال قبل رابه یاد داشته باشند یا از بزرگترهای خود شنیده باشند یا اسناد تاریخی رامطالعه کرده باشند میدانند که این روستا زمانی دارای جمعیتی بالغ بر4000نفر بود ه ودارای رونق اقتصادی گسترده ای بوده است. اما جبرروزگارو دلایل روشنی باعث گردیده که اکنون وارث روستائی با اثار ویرانی فراوان وکم سکنه باشیم.اجازه بدهید درباره دلایل این ویرانی ها درجای دیگری با یکدیگربه گفتگوبنشینیم. بسیاری از آثارتاریخی ؛ادبی ؛ فرهنگی دستخوش جبر روزگاروبعضی جهالت ها گردیده وازبین رفته است .حالاسئوال اینست ازفرهنگ طرقرود چه داریم؟
شایدبه جرات بتوان گفت که تنها اثرفرهنگی که ازدوران کهن باقی مانده است زبان است .وصد البته که آمیزه های دین مبین اسلام و مراسم مذهبی نظیرعزاداری آقا اباعبدالله الحسین (ع) نقطه عطف واتصال نسلهای گذشته با نسلهای جدید وباقی ماندن زبان درمیان اهالی آبادی است. زبان طرقی با بیش از 2500 سال که قدمت آن به پیش ازاسلام بازمیگردد. زبان ابزارگفتگو؛ارتباط و انتقال فرهنگ واندیشه هاست.اکنون که گذشت زمان وحکومتهای نالایق؛خودخواهی ها وخود پرستیهای خانها واربابها روزبه روز فرهنگ اصیل این مردم را کمرنگ تر کرده است.وآن را به گذشته های دورسپرده است.تنها اثر باقی مانده فرهنگی زبان طرقی است و ما میراث دار این زبان هستیم .
پس دراین روزگاروانفسا شاید تنها کاری که ازدست ما برمی آید,اینست که درنگهداری وپایداری آن تلاش کنیم.
دراینجا بخش دوم شعر, کاروانسرا و وضع وحال آن روزگار به زبان طرقی تقدیم می شود
کامسرا چی چی بیَه بُوا معنیش چی چیه
مَشتِ مسافربیَه اُشتر و قاطر بیَه
مسافرهاش کادرند خر قاطرهاش کادرند
بَنجا شاس واگِردِ َپشت اَینَِه خورجین های مَش
ازحمل جیرکه بشه تا حمل بالا رسه
ویشترازچل تا دکون اینور و اونور ِدرهَ
اندو و اُهون وایشت دست گی ایتا پلایشت
هی اینور اونور مَویز ِبخو ایتپوری مویز
بشه برحسینیه قِصَه هاش مَندَنی یه
بُس اون چُنار گردد که یو دلش خالیهَ
این چُنار چند سَلشه کِهجوَو بِغلشهَ
ِقدیمیها اَوا جند ویش از چار هزارسَلَه
قصَه هاش ویرت نه َیَه پس بُره یویِه کیَه
اندو ها بازار بیَه یُش جی کسبُ کاری بیَه
اندو بقالی بیَه اوهون بزّازی بیَه
قصّابی پا چُنار دِرِستُ حَسّابی بیَه
تخم کَََرگِت اپیه بِِِشه بَرحوسینیه
اندو گا نا اَوانند بزُ میش نا اوانند
گوژد اشتُرجی داریم رَه دور دِ ایاریم
گُُوُه کشی اوهونهَ مُشتُریش ور گورونهَ
یوز وکشمش اَیارَند نخ و پیلی جی دارند
قیمتش چندَ ِبواج خُی شو خیلی خوب زانند
مِدیها ایبی کی اند بِیی کا دِ بمیند
کاسبندومهمونند هر کیَند خوش اََمَیَند
این ایتا ارَدسونی اون ایتا اریسمونی
این ایتا ماَهوایی یه اون ایتا جی واییه
بزّازش اصفاحونی پس کا ِدرَه ِلنجونی
این قایه ها م که بوات بشی یه یوی دوات
اِندو شعرتوموم به بُو درد دل توموم نِه بُ
نوشته شده توسط ناصر جلالیان