ا -کارگر صانّار هندات کَردمون سیصانّار
کارگر صد دینار برنامه ریزی سیصد دینار . در مقام ترجیح اندیشه می‏گویند .


2-کَرگِش تخمِ دوزرده اَکِرَه.

مرغش تخم دوزرده می‏دهد . اوضاع بسیار خوبی دارد .

3-کَرگی قپ امیَه .

مرغ دیگر تخم نمی‏دهد . مثال کسی است که از انجام کار دل سرد شده .
4-کَرم کوچولیهاش بر اَمیَند.

کرم‏ها و سوسک هایش درآمده اند . بنای اعتراض و نافرمانی نهاده است و بهانه گیری می‏کند .

5-کلاه پِیِِِِ شِش مخ واکَردَه .

کلاه پدرش را گم کرده است . مثال کسی است که با رسیدن به موقعیتیّ مطلوب اصالت خانوادگی خود را فراموش می‏کند .

6-سوسگی، وَچَه کوچولیش کَلَه دِ بالا اَشو ، اَشات قربون دس و پای سیات بشو.

بچّه‏ی سوسک سیاه از دیوار بالا می‏رود مادرش می‏گوید قربان دست و پای سیاهت بروم . دوست داشتن عامل خوش بینی است .

7-کور کور اَیُوزَ وُ  اُو  چالَه .

کور ، کور را جستجو می‏کند و آب ، چاله را .

8-گُرد گَری  زوغالش اَپییَه.

بزرگی زغال می‏خواهد . یعنی باید برای اثبات بزرگی هزینه کرد .

9-گَلِّه يه پِیغمبَر(ص) تاچاشتِ نَچرنَه

گلّه‏ی پیامبر(ص) را تا هنگام چاشت نمی‏چراند . حکایت کسی است که تند مزاج و کم حوصله است .

10-مِثل چُوِ مََمبَرَ، نه اَبُو بِسّونِه  نه اَبُو  دور خُوسه.

مثل چوب منبر است – چون کهنه و مستعمل شود - نه می‏توان آن را سوزاند و نه می‏توان آن را بیرون انداخت . کهنسال را در هر حال بایدحرمت نهاد .

11- مُشت کلّه پیاز بنَدِه وَچَش بَراَویزَه.

اگر مشت بر سر پیاز بکوبی بچّه‏ی پیاز ( پیاز كوچك که وسط پیاز بزرگ قرار دارد ) بیرون می‏پرد . اگر به سرپرست خانواده ضربه‏ای وارد شودخانواده متلاشی می‏شود .
12- آدمیزا طبیعت لو دارَه.

طبیعت و سرشت آدمیزاد همچون روباه است .

13- اَشپییَه خُویِ پالون خرِ دجال کار بلد بِبوو.

می خواهد با پالان خر دجّال کار یاد بگیرد .

14- زور ويشيج دِ چاشت خو  دِ  اُرَهُسّا.

از زور گرسنگی چاشت از خواب بیدار می‏شود . حکایت کسی است که از شدّت فقر ونداری ناگزیر دیر از خواب بیدار می‏شود تا یک وعده غذا کمتر بخورد .

15- اُزمون هَنداتی پيزيِش اَپّییَ

به عمل کار بر آید به سخندانی نیست.

زبان طرّاح و برنامه ریز ... می‏خواهد . در مقام بی‏اعتباری گفتار در برابر کردارمی‏گویند .

16- اُشتُر كه يو چاه  اَكَه ،پِيِ  صاحَبِش بر اَيَه .

شتر که در چاه می‏افتد زورش با صاحبش است . صاحب سرمایه برای سرمایه اش دل می‏سوزاند نه دیگران .

17- مِثل اُشتُر يزدي پَچ اَچُرَه
شتر یزدی است به عقب می‏شاشد . روز به روز بجای ترقّی تنزّل می‏کند .

18- اِشكار تا خوي شاخ خويِش نِينَه شِو چِرَ نَشو

بز کوهی تا به شاخ خودنبیند شب چره نمی‏رود . در مقام لزوم عاقبت اندیشی می‏گویند .

19- تِلِ  وَشَّه پَشتَه نَكيشَه

گرسنه نمی‏تواند بار بر دوش بکشد .

20- عليشاهَه ، بَلِشْ يو زيمينِ مردوم فورو  اَشو

علیشاه است بیلش در زمین مردم فرو می‏رود . مثال کسیاست که نسبت به انجام کارهای خود و خانواده رغبتی نشان نمی‏دهد ولی از انجام کار‏های دیگران دریغ نمی‏کند .

21- اُو كه نِشو  خِبَر اَشو

وقتی آب در جوی حرکت نمی‏کند خود پیامی است مبنی بر این‏که آب دربالادست قطع شده است .

22- اَوريشِم زياتي پَشتِ پالون خر اَكِرند.

ابریشم زیادی را در پیش پالان ( قسمت جلوی پالان ) خر می‏گذارند . فراوانی سبب بی‏قدری است .

23- ايتاشو پَشتِ خر نَچانا ، اَشُ جِلَوِ خر اَچَشت.

کسی او را پشت خر نمی‏نشانند خودش می‏رود جلو خر می‏نشیند .

24- قاطر شو وات پِيید  كيَه ،بِشات مَيوم اَسمَ.

به قاطر گفتند پدرت کیست گفت مادرم اسب است .

25- به كَرگ بِواجِه كيش، فولوني بدِش اَيَه.

اگر به مرغ بگویی کیش ( صوتی برای راندن پرندگان ) این شخص بدش می‏آید . بسیار حسّاس و زود رنج است .

27- خوی هر کی هرکی کَوْچَه پَسا نَبو کَه .

با همه کس نمی‏توان قاشق ردّ و بدل کرد . با همه کس نمی‏توان داد و ستد کرد .


28- باديَه خالي ديمِ او دِ اَگِردَ.

بادیه خالی بر روی آب می‏گردد .

29- هي وي كه پي بر كينش اَگِرَه  رقاصي اَكِرَه.

بزغاله وقتی پیه در عقبش جمع می‏شود رقّاصی می‏کند

 . حکایت کسی است که با تکیه برتصورات بی‏پایه خود ، فخر فروشی می‏کند .


30- بِز كه اَجَلِش سَر رَسَه نون ِ چو پونش اَخِرَ.
بز که اجلش فرا می‏رسد نان چوپان را می‏خورد .
۳۱- بِشييَه بو تخم غُلا بارَه  ،واوِيلاش باردَ.

رفته بود تخم کلاغ بیاورد واویلا آورده .

قراربود کاری بدون صدا انجام دهد با سروصدا انجام دادهاست .

33- پيرَجون قوزي دسِش به سُو  نَرَسّا
‌اَشات: مو سُو  دوس نِدارو.

پیرزن قوز داشت دستش به سیبنمی‏رسید ، می‏گفت : دوست ندارم .

34- پياز خور هر يا بِشو پياز جِلَوِش ايشدَه.

پیازخور هر کجابرود پیاز جلو اوست .

35- پيازِش آرگِرتَ وو  فِتِ نون مردوم  اگِردَه.

پیاز برداشته ، به دنبال نانمردم می‏گردد .

نظير همين ضرب المثل:

36- غُصَه خور هر يا بِشو غُصَه جِلَوِش ايشدَه.

37- تازي موقع شُكار چُرِش بِگِرتَه

تازی وقت شکار ادرارش می‏گیرد .

 حکایت کسی است که داوطلب کاری است امّا هنگام فرا رسیدن آن کار عذر و بهانه می‏آورد و شانه خالی می‏کند .

38- طُنافِش جير كار  دِ بكيشا

طناب رااز زیر کار کشید . عهد و پیمان را زیر پا گذاشت و از انجام کار شانه خالی کرد .

39- توره كه كَرگ بِگِرَه بناگوشش زرد اَبوو.

شغالی که مرغ را شکار می‏کند بنا گوشش زرد است . خطاکار خود را رسوا می‏کند و نشان می‏دهد .

40- مي چه سيريَه كه چَلتا لقمَه  اَخِرَه.

چه سیری است که چهل لقمه می‏خورد .
41- چو پون گَلَه ش وِل اَكِرَه ، صاحَبش گَلَه ش  ول  نَكِرَه

چنانچه چوپان گلّه را رها کند صاحب گلّه آن را رهانمی‏کند .

42- خُويِش اشوو  دووش هي نَتَند، شاگردِش اَهرَسنَه ماس هاگِرَه.

خودش می‏رود  دوغش نمی‏دهند شاگردش را می‏فرستد ماستش بدهند .

43- خُو يِش كَسَه ، كارهاش گُردَه.

خودش کوچک است کارهایش بزرگ هستند .

44- خو يِش كَسَه ، قايَه هاش گُردَه.

45- خويوم يكي نيهو اما پور عاموم نِر بِز خوبي دارَه.

خودم کسی نیستم پسر عمویم نربز ( چپُش) خوبی دارد .

(گویند پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل.)

46- خر طويلَه يه گرم  دِ آرنَمالَه

خر از طویله‏ی گرم نمی‏گریزد . کسی که از موقعیّتی خوشش آمد آن را رهانمی‏کند و به آن پشت پا نمی‏زند .
47- خر كه  خويِ سر دِ يويه طويلَه نِشو ، خوي دوم  دِ  اَشنيگَند (ياش اَكِرَند).

خری که با سربه طویله نرود آن را با دم به طویله می‏برند .

48- صاي مون گوژد اِشكار به منت ايتا چُسِ كويه يه تازي نييجه.

صد من گوشت  شکار به یک ... تازی نمی‏ارزد .

احسان و لطف زیاد در برابر منت گذاری ارزشی ندارد .
49- سُفرَ ه ديمِ تِلِد بَندِه كه ، تّلِد سير نَبوو.

سفره را که بر روی شکم ببندی شکم سیر نمی‏شود . با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمی‏شود .

50- موشِ فولاني بِويزَه ، مِلي يه شوما اَگِرَه.

موش فلانی اگر  بدود گربه شما را می گیرد . فلانی بسیار با ابّهت است .

۵۱- پوول  كَهنَه  هر كي تِه ، پَچِدْ اَتَه.

قروش ( واحد پول قدیم ) بد را به هرکسی بدهی به تو برمی گرداند . نتیجه‏ی اعمال هر کس به او برمی گردد ، مال بد به ریشصاحبش بسته است .

52- كار  يو كوچَه  نِشييَه وَچَه يو كوچه دِرَ.

کار به کوچه نرفته بچّه به کوچه رفته است . هر چه کار کنی، بیرون از خانه پیدا نیست ولی فرزند است که بیرون از خانه پیداست و نشان و یادگارخانواده است . 

 53- چوندَر قالب دیگَه.

(ديگ و ديگبر قالب يايَه)

این چغندر قالب این دیگ است . خدا در و تخته را با هم جور می‏کند .

54- ناخون هر چی سرش بِگِرِه تِهِش بار دارَه.

ناخن را هر چه کوتاه کنی انتهای آن باقی می‏ماند . روابطخویشاوندان با وجود فراز و نشیب پایدار می‏ماند .

55- نازُکیِه کار اَگِرَ  وُ  کُلُفتیِه نون.
năzokiye kăr agera wo kolofti nun

نازکی کار را می‏گیرد وکلفتی نان . به دنبال کار آسان و غذای مفصّل است و از کارهای سخت فرار می کند .

56- اوزو که بون دَ بالا اَشِه ، جیری  یو.

این طور که پشت بام می‏روی پایین بیا . کار سختی که در پیش گرفته‏ای به انجام برسان .

57- کار خوی مُو را پاشنَه پاش تِرکناییَه.

برای کارخودمان پاشنه‏ی پایش ترک خورده است . حکایت کسی است که در انجام کار خود اظهارناتوانی می‏کند امّا برای انجام کار دیگران آستین بالا می‏زند .

58- وَچَه چَلوَگ یو حِل نَشُو چون تاجِش کج اَبو.

59- موشی یو حل نشُ. ایتا جاروش تِل دومِش بَس.

بچّه چغوک است به سوراخ نمی‏رود چون کاکلش کج می‏شود . چون چغوک بیابانی   تنها در سطح زمین لانه می‏سازد ، در مذمت خودبینی و تکبر گفته می‏شود .

60- وَر مِهمون سیرِت اَخوسوو. 

 تو را پیش مهمان سیرمی‏اندازم . یعنی برو جلو که هوا تو دارم و نمی گذارم ضرر کنی 

۶۱- تِلِ اُیمین دَسِ خُو یِش ایشدَه       بِشگِرِه ایتا مُشتَه        وِلِش کِرِه ایتا دَشتَه:

شکم انسان درکنترل خودش است .اگر آنرا کنترل کنی زود سیر میشود ولی اگر رهایش کنی مثل یک دشت به این راختی سیر نمی شود .

61- هر چی دیم ِ طاس دِ بو بَر اَیَه

هر چه در طاس باشد بیرون می‏آید . در نهایت همه چیز آشکار خواهد شد .


62- هرکی اَپییَه دَس دیم زانوی خُویِش بِگرَ وو اُرسَه.

هر کس باید دستش را به زانوی خودش بگیرد و بلندشود . لزوم اتّکا به توان خود .


63- هر کی خرِش دیم بون کردَه  بِشو  جیرِش یانَه.

هر که خر را پشت بام برده خودش هم آن را پایین بیاورد . زمانی که پرورده با پرورنده به مخالفت برخیزد می‏گویند .


64- هر یا لِو بو به دندون چی  نَرَسُّه. اول لِوَ بَعد دندون.

(هر يا لو بوو دندون جي هه)

هر کجا لب باشد به دندان نمی‏رسد . حقّ تقدم ، اوّل فامیل نزدیک بعد فامیل دور .

65- چُرا که به کیه روای به مسجِد حرومه.



66- هُزار تا دُوله اساجَه ایتاش دَسَّه نِدارَه .

هزار کوزه می‏سازد حتی یکی از آنها دستهندارد . در مقام بیان دروغگویی دیگران می‏گویند .



67- یَه یِه خر کُری نَبوتا.

جو خر را نمی‏توان به کرّه خر داد . با هر کسیباید مطابق با شأن و جایگاهش رفتار کرد.

۶۸- مِرد اَپییه نونش پَشدِش بَسی بوو.
مرد بایستی نانش به پشتش بسته باشد.
یعنی مرد اگر به سفر یا دنبال کار می رود باید نان مورد نیازش را با خودش ببرد.
در زمانی نه چندان دور که مردان برای کارگری وفهلگی(حیار)سرکار می رفتند ؛رسم در طرق بر این بود که آقایان نان چاشتانه ونهار خود را درسفره ای پارچه ای می پیچیدند وبه پشت خود می بستند وسر آن را از جلوشکم (حدود ناف)گره می زدند وهنگامی که به باغ وزمین محل کار می رسیدند آن را باز وبا خورشتی که صاحب کار تدارک دیده بود هنگام چاشت ونهار صرف می کردند(صاحب کار فقط خورشت می آورد ونان برای کارگران نمی آورد).

۶۹-تا  لُو گِردا بوو یُو این پولگَش گیر نِکَردَه بوو!

ازآن موقعي كه روبا ه شده بود در چنين راه خروجي آب گير نكرده بود

۷۰-بشویو اصفاحون فط کار آسون

کپه شو دیم سروم نا بشووات ببی آسمون

رفتم اصفهان برای كار آسان كپه گذاشتند به سرم گفتند ببر آسمان

درزنانهای قدیم شخصی در كارهای كشاورزی به این و آن كمك می كرد و مزد می گرفت، شایع شده بود كه در اصفهان كار آسان و پر درآمد زیاد است. آن مرد كه از كار كردن در مزرعه این و آن خسته شده بود راه اصفهان را در پیش گرفت كه هم كار آسانی پیدا كند، هم پول و دارایی زیادی گیرش بیاد.

موقعی كه به اصفهان رسید از یك نفر كار آسان و پر درآمد خواست. مرد اصفهانی او را به جایی برد كه در آنجا یك ساختمان چند طبقه می ساختند. كپه ای را پر از گل كرد و به سر او گذاشت و گفت : «این گل را ببر طبقه چهارم بده بنا» خلاصه آن روز را این آدم بیچاره كه خیال می كرد در اصفهان كار آسان و پر درآمد زیاد هست به كپه كشی گذراند و عصر هم خسته و كوفته پول كمی از صاحب كار گرفت و با خودش گفت : «اگر كار آسان اصفهان اینه وای به حال كار سختش !» فردای آن روز فرار را بر قرار ترجیح داد و به ده  برگشت.


موقعی كه به ده رسید یك نفر از او پرسید كه : « اصفهان د كار آسونت بیوشت؟»

او در جوابش گفت:

«بشویو اصفاحون فط  كار آسون، كپه شو دیم سروم نا بشووات ببی آسمون .»