ضرب المثل با گويش طرقرود گردآوری و تهیه :ناصر جلالیان
کارگر صد دینار برنامه ریزی سیصد دینار . در مقام ترجیح اندیشه میگویند .
2-کَرگِش تخمِ دوزرده اَکِرَه.
مرغش تخم دوزرده میدهد . اوضاع بسیار خوبی دارد .
3-کَرگی قپ امیَه .
مرغ دیگر تخم نمیدهد . مثال کسی است که از انجام کار دل سرد شده .
4-کَرم کوچولیهاش بر اَمیَند.
کرمها و سوسک هایش درآمده اند . بنای اعتراض و نافرمانی نهاده است و بهانه گیری میکند .
5-کلاه پِیِِِِ شِش مخ واکَردَه .
کلاه پدرش را گم کرده است . مثال کسی است که با رسیدن به موقعیتیّ مطلوب اصالت خانوادگی خود را فراموش میکند .
6-سوسگی، وَچَه کوچولیش کَلَه دِ بالا اَشو ، اَشات قربون دس و پای سیات بشو.
بچّهی سوسک سیاه از دیوار بالا میرود مادرش میگوید قربان دست و پای سیاهت بروم . دوست داشتن عامل خوش بینی است .
7-کور کور اَیُوزَ وُ اُو چالَه .
کور ، کور را جستجو میکند و آب ، چاله را .
8-گُرد گَری زوغالش اَپییَه.
بزرگی زغال میخواهد . یعنی باید برای اثبات بزرگی هزینه کرد .
9-گَلِّه يه پِیغمبَر(ص) تاچاشتِ نَچرنَه
گلّهی پیامبر(ص) را تا هنگام چاشت نمیچراند . حکایت کسی است که تند مزاج و کم حوصله است .
10-مِثل چُوِ مََمبَرَ، نه اَبُو بِسّونِه نه اَبُو دور خُوسه.
مثل چوب منبر است – چون کهنه و مستعمل شود - نه میتوان آن را سوزاند و نه میتوان آن را بیرون انداخت . کهنسال را در هر حال بایدحرمت نهاد .
11- مُشت کلّه پیاز بنَدِه وَچَش بَراَویزَه.
اگر مشت بر سر پیاز بکوبی بچّهی پیاز ( پیاز كوچك که وسط پیاز بزرگ قرار دارد ) بیرون میپرد . اگر به سرپرست خانواده ضربهای وارد شودخانواده متلاشی میشود .
12- آدمیزا طبیعت لو دارَه.
طبیعت و سرشت آدمیزاد همچون روباه است .
13- اَشپییَه خُویِ پالون خرِ دجال کار بلد بِبوو.
می خواهد با پالان خر دجّال کار یاد بگیرد .
14- زور ويشيج دِ چاشت خو دِ اُرَهُسّا.
از زور گرسنگی چاشت از خواب بیدار میشود . حکایت کسی است که از شدّت فقر ونداری ناگزیر دیر از خواب بیدار میشود تا یک وعده غذا کمتر بخورد .
15- اُزمون هَنداتی پيزيِش اَپّییَ
به عمل کار بر آید به سخندانی نیست.
زبان طرّاح و برنامه ریز ... میخواهد . در مقام بیاعتباری گفتار در برابر کردارمیگویند .
16- اُشتُر كه يو چاه اَكَه ،پِيِ صاحَبِش بر اَيَه .
شتر که در چاه میافتد زورش با صاحبش است . صاحب سرمایه برای سرمایه اش دل میسوزاند نه دیگران .
17- مِثل اُشتُر يزدي پَچ اَچُرَه
شتر یزدی است به عقب میشاشد . روز به روز بجای ترقّی تنزّل میکند .
18- اِشكار تا خوي شاخ خويِش نِينَه شِو چِرَ نَشو
بز کوهی تا به شاخ خودنبیند شب چره نمیرود . در مقام لزوم عاقبت اندیشی میگویند .
19- تِلِ وَشَّه پَشتَه نَكيشَه
گرسنه نمیتواند بار بر دوش بکشد .
20- عليشاهَه ، بَلِشْ يو زيمينِ مردوم فورو اَشو
علیشاه است بیلش در زمین مردم فرو میرود . مثال کسیاست که نسبت به انجام کارهای خود و خانواده رغبتی نشان نمیدهد ولی از انجام کارهای دیگران دریغ نمیکند .
21- اُو كه نِشو خِبَر اَشو
وقتی آب در جوی حرکت نمیکند خود پیامی است مبنی بر اینکه آب دربالادست قطع شده است .
22- اَوريشِم زياتي پَشتِ پالون خر اَكِرند.
ابریشم زیادی را در پیش پالان ( قسمت جلوی پالان ) خر میگذارند . فراوانی سبب بیقدری است .
23- ايتاشو پَشتِ خر نَچانا ، اَشُ جِلَوِ خر اَچَشت.
کسی او را پشت خر نمینشانند خودش میرود جلو خر مینشیند .
24- قاطر شو وات پِيید كيَه ،بِشات مَيوم اَسمَ.
به قاطر گفتند پدرت کیست گفت مادرم اسب است .
25- به كَرگ بِواجِه كيش، فولوني بدِش اَيَه.
اگر به مرغ بگویی کیش ( صوتی برای راندن پرندگان ) این شخص بدش میآید . بسیار حسّاس و زود رنج است .
27- خوی هر کی هرکی کَوْچَه پَسا نَبو کَه .
با همه کس نمیتوان قاشق ردّ و بدل کرد . با همه کس نمیتوان داد و ستد کرد .
28- باديَه خالي ديمِ او دِ اَگِردَ.
بادیه خالی بر روی آب میگردد .
29- هي وي كه پي بر كينش اَگِرَه رقاصي اَكِرَه.
بزغاله وقتی پیه در عقبش جمع میشود رقّاصی میکند
. حکایت کسی است که با تکیه برتصورات بیپایه خود ، فخر فروشی میکند .
30- بِز كه اَجَلِش سَر رَسَه نون ِ چو پونش اَخِرَ.
بز که اجلش فرا میرسد نان چوپان را میخورد . ۳۱- بِشييَه بو تخم غُلا بارَه ،واوِيلاش باردَ.
رفته بود تخم کلاغ بیاورد واویلا آورده .
قراربود کاری بدون صدا انجام دهد با سروصدا انجام دادهاست .
33- پيرَجون قوزي دسِش به سُو نَرَسّا اَشات: مو سُو دوس نِدارو.
پیرزن قوز داشت دستش به سیبنمیرسید ، میگفت : دوست ندارم .
34- پياز خور هر يا بِشو پياز جِلَوِش ايشدَه.
پیازخور هر کجابرود پیاز جلو اوست .
35- پيازِش آرگِرتَ وو فِتِ نون مردوم اگِردَه.
پیاز برداشته ، به دنبال نانمردم میگردد .
نظير همين ضرب المثل:
36- غُصَه خور هر يا بِشو غُصَه جِلَوِش ايشدَه.
37- تازي موقع شُكار چُرِش بِگِرتَه
تازی وقت شکار ادرارش میگیرد .
حکایت کسی است که داوطلب کاری است امّا هنگام فرا رسیدن آن کار عذر و بهانه میآورد و شانه خالی میکند .
38- طُنافِش جير كار دِ بكيشا
طناب رااز زیر کار کشید . عهد و پیمان را زیر پا گذاشت و از انجام کار شانه خالی کرد .
39- توره كه كَرگ بِگِرَه بناگوشش زرد اَبوو.
شغالی که مرغ را شکار میکند بنا گوشش زرد است . خطاکار خود را رسوا میکند و نشان میدهد .
40- مي چه سيريَه كه چَلتا لقمَه اَخِرَه.
چه سیری است که چهل لقمه میخورد . 41- چو پون گَلَه ش وِل اَكِرَه ، صاحَبش گَلَه ش ول نَكِرَه
چنانچه چوپان گلّه را رها کند صاحب گلّه آن را رهانمیکند .
42- خُويِش اشوو دووش هي نَتَند، شاگردِش اَهرَسنَه ماس هاگِرَه.
خودش میرود دوغش نمیدهند شاگردش را میفرستد ماستش بدهند .
43- خُو يِش كَسَه ، كارهاش گُردَه.
خودش کوچک است کارهایش بزرگ هستند .
44- خو يِش كَسَه ، قايَه هاش گُردَه.
45- خويوم يكي نيهو اما پور عاموم نِر بِز خوبي دارَه.
خودم کسی نیستم پسر عمویم نربز ( چپُش) خوبی دارد .
(گویند پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل.)
46- خر طويلَه يه گرم دِ آرنَمالَه
خر از طویلهی گرم نمیگریزد . کسی که از موقعیّتی خوشش آمد آن را رهانمیکند و به آن پشت پا نمیزند .
47- خر كه خويِ سر دِ يويه طويلَه نِشو ، خوي دوم دِ اَشنيگَند (ياش اَكِرَند).
خری که با سربه طویله نرود آن را با دم به طویله میبرند .
48- صاي مون گوژد اِشكار به منت ايتا چُسِ كويه يه تازي نييجه.
صد من گوشت شکار به یک ... تازی نمیارزد .
احسان و لطف زیاد در برابر منت گذاری ارزشی ندارد .
49- سُفرَ ه ديمِ تِلِد بَندِه كه ، تّلِد سير نَبوو.
سفره را که بر روی شکم ببندی شکم سیر نمیشود . با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمیشود .
50- موشِ فولاني بِويزَه ، مِلي يه شوما اَگِرَه.
موش فلانی اگر بدود گربه شما را می گیرد . فلانی بسیار با ابّهت است .
۵۱- پوول كَهنَه هر كي تِه ، پَچِدْ اَتَه.
قروش ( واحد پول قدیم ) بد را به هرکسی بدهی به تو برمی گرداند . نتیجهی اعمال هر کس به او برمی گردد ، مال بد به ریشصاحبش بسته است .
52- كار يو كوچَه نِشييَه وَچَه يو كوچه دِرَ.
کار به کوچه نرفته بچّه به کوچه رفته است . هر چه کار کنی، بیرون از خانه پیدا نیست ولی فرزند است که بیرون از خانه پیداست و نشان و یادگارخانواده است .
53- چوندَر قالب دیگَه.
(ديگ و ديگبر قالب يايَه)
این چغندر قالب این دیگ است . خدا در و تخته را با هم جور میکند .
54- ناخون هر چی سرش بِگِرِه تِهِش بار دارَه.
ناخن را هر چه کوتاه کنی انتهای آن باقی میماند . روابطخویشاوندان با وجود فراز و نشیب پایدار میماند .
55- نازُکیِه کار اَگِرَ وُ کُلُفتیِه نون.
năzokiye kăr agera wo kolofti nun
نازکی کار را میگیرد وکلفتی نان . به دنبال کار آسان و غذای مفصّل است و از کارهای سخت فرار می کند .
56- اوزو که بون دَ بالا اَشِه ، جیری یو.
این طور که پشت بام میروی پایین بیا . کار سختی که در پیش گرفتهای به انجام برسان .
57- کار خوی مُو را پاشنَه پاش تِرکناییَه.
برای کارخودمان پاشنهی پایش ترک خورده است . حکایت کسی است که در انجام کار خود اظهارناتوانی میکند امّا برای انجام کار دیگران آستین بالا میزند .
58- وَچَه چَلوَگ یو حِل نَشُو چون تاجِش کج اَبو.
59- موشی یو حل نشُ. ایتا جاروش تِل دومِش بَس.
بچّه چغوک است به سوراخ نمیرود چون کاکلش کج میشود . چون چغوک بیابانی تنها در سطح زمین لانه میسازد ، در مذمت خودبینی و تکبر گفته میشود .
60- وَر مِهمون سیرِت اَخوسوو.
تو را پیش مهمان سیرمیاندازم . یعنی برو جلو که هوا تو دارم و نمی گذارم ضرر کنی
۶۱- تِلِ اُیمین دَسِ خُو یِش ایشدَه بِشگِرِه ایتا مُشتَه وِلِش کِرِه ایتا دَشتَه:
شکم انسان درکنترل خودش است .اگر آنرا کنترل کنی زود سیر میشود ولی اگر رهایش کنی مثل یک دشت به این راختی سیر نمی شود .
61- هر چی دیم ِ طاس دِ بو بَر اَیَه
هر چه در طاس باشد بیرون میآید . در نهایت همه چیز آشکار خواهد شد .
62- هرکی اَپییَه دَس دیم زانوی خُویِش بِگرَ وو اُرسَه.
هر کس باید دستش را به زانوی خودش بگیرد و بلندشود . لزوم اتّکا به توان خود .
63- هر کی خرِش دیم بون کردَه بِشو جیرِش یانَه.
هر که خر را پشت بام برده خودش هم آن را پایین بیاورد . زمانی که پرورده با پرورنده به مخالفت برخیزد میگویند .
64- هر یا لِو بو به دندون چی نَرَسُّه. اول لِوَ بَعد دندون.
(هر يا لو بوو دندون جي هه)
هر کجا لب باشد به دندان نمیرسد . حقّ تقدم ، اوّل فامیل نزدیک بعد فامیل دور .
65- چُرا که به کیه روای به مسجِد حرومه.
66- هُزار تا دُوله اساجَه ایتاش دَسَّه نِدارَه .
هزار کوزه میسازد حتی یکی از آنها دستهندارد . در مقام بیان دروغگویی دیگران میگویند .
67- یَه یِه خر کُری نَبوتا.
جو خر را نمیتوان به کرّه خر داد . با هر کسیباید مطابق با شأن و جایگاهش رفتار کرد.
۶۸- مِرد اَپییه نونش پَشدِش بَسی بوو.
مرد بایستی نانش به پشتش بسته باشد.
یعنی مرد اگر به سفر یا دنبال کار می رود باید نان مورد نیازش را با خودش ببرد.
در زمانی نه چندان دور که مردان برای کارگری وفهلگی(حیار)سرکار می رفتند ؛رسم در طرق بر این بود که آقایان نان چاشتانه ونهار خود را درسفره ای پارچه ای می پیچیدند وبه پشت خود می بستند وسر آن را از جلوشکم (حدود ناف)گره می زدند وهنگامی که به باغ وزمین محل کار می رسیدند آن را باز وبا خورشتی که صاحب کار تدارک دیده بود هنگام چاشت ونهار صرف می کردند(صاحب کار فقط خورشت می آورد ونان برای کارگران نمی آورد).
۶۹-تا لُو گِردا بوو یُو این پولگَش گیر نِکَردَه بوو!
ازآن موقعي كه روبا ه شده بود در چنين راه خروجي آب گير نكرده بود
۷۰-بشویو اصفاحون فط کار آسون
کپه شو دیم سروم نا بشووات ببی آسمون
رفتم اصفهان برای كار آسان كپه گذاشتند به سرم گفتند ببر آسمان
درزنانهای قدیم شخصی در كارهای كشاورزی به این و آن كمك می كرد و مزد می گرفت، شایع شده بود كه در اصفهان كار آسان و پر درآمد زیاد است. آن مرد كه از كار كردن در مزرعه این و آن خسته شده بود راه اصفهان را در پیش گرفت كه هم كار آسانی پیدا كند، هم پول و دارایی زیادی گیرش بیاد.
موقعی كه به اصفهان رسید از یك نفر كار آسان و پر درآمد خواست. مرد اصفهانی او را به جایی برد كه در آنجا یك ساختمان چند طبقه می ساختند. كپه ای را پر از گل كرد و به سر او گذاشت و گفت : «این گل را ببر طبقه چهارم بده بنا» خلاصه آن روز را این آدم بیچاره كه خیال می كرد در اصفهان كار آسان و پر درآمد زیاد هست به كپه كشی گذراند و عصر هم خسته و كوفته پول كمی از صاحب كار گرفت و با خودش گفت : «اگر كار آسان اصفهان اینه وای به حال كار سختش !» فردای آن روز فرار را بر قرار ترجیح داد و به ده برگشت.
موقعی كه به ده رسید یك نفر از او پرسید كه : « اصفهان د كار آسونت بیوشت؟»
او در جوابش گفت:
«بشویو اصفاحون فط كار آسون، كپه شو دیم سروم نا بشووات ببی آسمون .»