تحفه نطنز
ایرانیان از قدیم الایام نطنز را با تحفه اش مى شناسند که نوعى گلابى خوش آب و رنگ است و ضرب المثلى براى چیزهاى کمیاب. اما چند سالى است که این شهر، شهرتى جهانى براى خود دست و پا کرده است؛ این بار نه به خاطر تحفه اش که به سبب وجود یک مرکز اتمى .
جست و جوى نام نطنز با حروف لاتین در جستجوگر گوگل، بیش از ۳۰۰ هزار رکورد را نمایان مى کند که اغلب به برنامه هسته اى ایران ربط دارند و حدود ۱۰ هزار تصویرى هم که به همین ترتیب نمایش داده مى شود غالبا یا تصاویر ماهواره اى مرکز اتمى نطنز است یا چهره کسانى که درباره این مرکز سخنى گفته اند و نظرى داده اند .
پس عجیب نیست که میان کشاکش هسته اى، کمتر کسى به یاد آورد که نطنز از هفت هزار سال پیش بدین سو محل سکونت انسان بوده و یکى از قدیمى ترین مراکز ذوب فلز در جهان است .
همین اواخر باستان شناسان ایرانى و آلمانى در منطقه اریسمان (۱۰ کیلومترى شمال نطنز) به بقایاى یک شهر صنعتى متعلق به هزاره چهارم پیش از میلاد دست یافتند و جسد نوجوانى را که ۵۲۰۰ سال پیش مرده بود از میان خمره اى سفالین بیرون کشیدند.
و باز عجیب نیست اگر کسى از انارستان هایى که سالانه بیش از ۸۰ هزار تن انار به بار مى آورند، از مزارع زعفران که سال گذشته ۵۰۰ کیلوگرم طلاى سرخ را راهى بازارهاى جهان کردند، و از بیشه زارهایى که جولانگاه غزال و مارال و بلدرچین و بزکوهى است سراغ نگیرد .
حتى بیشتر مردم، روستاى محبوب و معروف ابیانه را که ازتوابع نطنز است، از متعلقات کاشان مى دانند تا همه داشته هاى این شهر کهن در سایه شهرت تحفه قدیم و جدیدش - گلابى و انرژى هسته اى - گمنام بماند .
پشت به "کرکس" و رو به کویر
نطنز در ۳۲۶ کیلومترى تهران، ۱۳۸ کیلومترى اصفهان و ۷۴ کیلومترى کاشان، پشت به کوه کرکس داده و رو به سوى کویر اردستان چهره گشوده است؛ یعنى در کمتر از یک ساعت مى توان از خنکاى کوهستان به گرماى کویر رسید.
شهر به سان باغ بزرگى است که خانه هاى مردم میان درختان انبوهش پنهان شده اند. آبى که از دهها رشته قنات مى جوشد در باغ ها و کوچه باغ ها جارى است و خاطره شمیران و کرج پنجاه سال پیش را در ذهن تداعى مى کند .
بخش بزرگى از جمعیت ۴۰ هزار نفرى نطنز به کشاورزى مشغول اند و در ۱۲ هزار هکتار از زمین هاى شهرستان، محصولاتى بدست مى آید که هر کدام براى خودشان حکم یک تحفه را دارند .
وضع کشاورزان کمابیش رو براه است چرا که اقلیم منطقه بر مرغوبیت محصولات افزوده و براى مثال، انار نطنز در بازارهاى اروپا و کشورهاى حاشیه خلیج فارس ۵/۱ تا ۲ دلار قیمت دارد.
زعفران هم که سال گذشته کیلویى ۴۰۰ هزار تومان قیمت داشت امسال هرکیلو ۲ میلیون تومان خرید و فروش شد و زعفران کاران نطنزى را تشویق کرد که تولید محصول را از ۵۰۰ کیلو به ۷۰۰ کیلو برسانند.
ازصنایع قدیمى، چینى سازى و قالى بافى سخت جان تر از بقیه بوده اند و تا به امروز دوام آورده اند، اما هنرهایى چون قفل سازى و نجارى و خراطى به دست فراموشى سپرده شده اند. با این حال مى توان رد پاى چنین هنرهایى را بر درهاى قدیمى شهر – که تعدادشان بسیار است – پیدا کرد.
از جمله این درهاى فاخر، درب چوبى و منبت کارى شده امام زاده سید حسن واقف است که ساختمانش افزون بر پنج قرن قدمت دارد. درب مسجد جامع نیز نمونه اى عالى از هنر نجارى و خراطى است .
باز شاه عباس، بر بال "کرکس"
هرکس از هر سو که به نطنز وارد شود، بر فراز بلندترین کوه مشرف بر شهر، گنبد چشم نوازى را مى بیند که ذهن را در جست و جوى چیستى خویش به چالش مى گیرد. این گنبد چهارصد سال است که آن بالا جاخوش کرده و مجالى است براى آمدگان و رفتگان که پیرامونش افسانه سرایى کنند.
قصه اش چنین است: شاه عباس کبیر بازى شکارى داشت، بى باک و چالاک، معروف به بازلوند (بر وزن کمند). در سال ۱۰۰۱ هجرى قمرى که از پى شکار پرندگان به حوالى نطنز آمده بود، این باز بیمار شد و مرد و شاه دستور داد که به یادگار بلندپروازى هایش گنبد یادبودى را بر ستیغ یکى از قله هاى کوهستان کرکس، که اینک کوه گنبد باز خوانده مى شود، بنا کنند .
امسال قرار بود که مسؤولان اداره میراث فرهنگى نطنز، گنبد باز را در شب یلدا نورپردازى کنند. براى این مقصود حدود هفتاد پروژکتور که با انرژى خورشیدى کار مى کنند از آلمان خریده شد، اما گویا محموله شامل تحریم هاى مرتبط با پرونده هسته اى ایران گشت و اجازه خروج از آلمان را پیدا نکرد.
از محضر شیخ تا موزه آلبرت
اگر بر بلنداى "کرکس" همه چیز زیر بال باز شاه عباس است، در زمین، این مناره مسجد جامع نطنز در کنار آرامگاه شیخ نورالدین عبدالصمد اصفهانى است که خانه ها و باغ ها و آدم ها را در فرودست خود مى یابد.
این مناره که به شهادت کتیبه اش ۷۰۳ سال است نخستین و واپسین تلألو خورشید در بامداد و شامگاه را بر اندام خویش نظاره مى کند، کمابیش ۳۸ متر ارتفاع دارد و اگر بتوان از ۱۳۴ پله بلند آن بالا رفت، منظره اى دلگشا از نطنز و پیرامونش پیش چشم جلوه گر مى شود.
حتى در زمستان که درختان برگ و بارى ندارند اغلب خانه ها میان باغستان ها گم شده اند و خود پیداست که در بهار و تابستان، جامه سبز شهر چه شکوهى دارد.
شیخ عبدالصمد اصفهانى از عرفاى سده هشتم هجرى است و خانقاهى در نطنز داشته که سردر مسحور کننده اش باقى است؛ سر درى که به قول آرتور پوپ آمریکایى "داراى زیبایى و قدرت عاطفى زیاد" است.
شاید اگر کسى این سردر ۷۱۲ ساله را ببیند دیگر در برابر سردر مساجد بزرگ اصفهان، همچون مسجد شاه و شیخ لطف الله، مبهوت نماند. از همین روست که گردشگران اروپایى، اغلب در مسیر کاشان به اصفهان راه خود را به سوى نطنز کج مى کنند تا دیدار آرامگاه و خانقاه عبدالصمد را از دست ندهند .
زیر گنبد مخروطى شکل و هشت وجهى آرامگاه شیخ نیز، به همان نسبت که قندیل مقرنس ها بیننده را به وجد مى آورد، جاى خالى محراب مینایى افسوس و حسرت را به دل مى نشاند. این محراب اواخر سده گذشته به سرقت رفت و آخرالامر از موزه ویکتوریا و آلبرت لندن سردرآورد.
گنجینه هاى پنهان در پس دیوارها
آثار تاریخى نطنز بسیار است؛ قدیمى ترینشان آتشگاهى است از دوران ساسانى که جز چند طاق و ستون چیزى از آن باقى نمانده است.
مسجد جامع نیز که در همسایگى آرامگاه شیخ عبدالصمد جاى دارد، با ظاهرى ساده اما پرصلابت، یادگارى از دوره حکمرانى آل بویه (سده چهارم هجرى) است.
البته از مسجد اولیه فقط گنبدخانه باقى مانده و سایر بخش ها، مقارن ساخت خانقاه شیخ عبدالصمد، یعنى در دوره ایلخانان مغول، ساخته شده اند.
و سرانجام باید از میان همه آثارى که نمى توان شرحى برایشان نوشت، محراب مسجد میر در کوچه اى به همین نام را برگزید؛ تقریبا محال است کسى با دیدن ظاهر ساده مسجد حدس بزند که چه گنجینه اى در شبستانش پنهان شده است.
این محراب از نسل محراب هاى گچ برى شده دوران سلجوقى و مغول است که نمونه هاى دیگرش را مى توان در مسجد جامع اصفهان یا مسجد جامع زواره پیدا کرد. اما به گفته آندره گدار، معمار و باستان شناس فرانسوى، محراب مسجد میر به مراتب از آن ها ظریف تر است.
همه این ها به علاوه درختان خرمالویى که از پشت دیوار کاهگلى خانه ها سرک مى کشند، صداى شرشر آبى که از چشمه سارها به کام درختان میوه مى رسد، کوچه هاى سرپوشیده اى که سقفشان کف خانه هاى مردم است و مردمانى که هنوز خلق و خوى آباء و اجدادى را وداع نگفته اند، همه این ها، روى هم مى شود نطنز.
مهریه دختران روستایى در فهرست آثار ملى
در بیرون شهر نیز دیدنى کم نیست. هر کدام از روستاهایى که سینه ستبر کوه را به آغوش کویر پیوند داده اند عجایب و غرایبى براى خود دارند. ابیانه، نه سرآمد روستاهاى نطنز، که شهره ترین آن هاست.
پیش از همه باید از روستاى خوش آب و هواى طرق (بر وزن برق) نام برد که قلعه کهنسالش از دوره اشکانى تا اواخر دوره قاجار محل سکونت مردم روستا بود و جان و مالشان را از گزند راهزنانى چون دار و دسته نایب حسین کاشى مصون مى داشت.
امنیت که پدید آمد و جمعیت که فزون شد، مردم نیز از قلعه بیرون آمدند و میان باغستان ها پراکنده شدند. از آن پس اتاق ها و خانه هاى خالى قلعه طرق، مهریه زنان روستا شد و پشت قباله هایشان افتاد؛ اما اکنون این مهریه کسى را به کار نمى آید و تنها خاطره اى است از روزگار رفتن به خانه بخت.
پس دختران سیاه چشم دیروز و پیرزنان سپید موى امروز، با هدایت پیشنماز مسجد جامع روستا، مهریه خود را به سازمان میراث فرهنگى و گردشگرى هدیه کرده اند تا شاید از رهگذر مرمت آن و سرازیرشدن سیل گردشگرانى که راه ابیانه را خوب بلدند اما از طرق هیچ نمى دانند، گشایشى در کار پدید آید و دست جوانان روستا به جایى بند شود.
مسجد جامع طرق نیز براى خود حکایتى دارد؛ آنچه موجب شده هیچ مسافر و رهگذرى از این مسجد کوچک و ساده چشم برنگیرد سرو کهنسالى است که گویا بنا داشته بر تمام تشبیهات شاعرانه که بلندى و رعنایى قامت معشوق را به سرو تشبیه کرده اند، خط بطلان بکشد .
این سرو، که سرو خوابیده خوانده مى شود، از محل رستن تا سه متر آن سوتر بر زمین خزیده و سپس سر خویش را رو به آسمان گرفته و بر حیاط مسجد سایه افکنده است؛ درست مثل ماجراى هسته اى که بر همه داشته هاى نطنز سایه انداخته است .
گویى از میان این همه تحفه انتخاب یکى دشوار است. براستى تحفه نطنز چیست؟ طبیعت زیبا؟ هفت هزار سال تاریخ و تمدن؟ هنر و معمارى بى نظیر؟ گلابى؟ یا انرژى هسته اى؟
حمید رضا حسینی روزنامه نگار١٠ اردیبهشت١٣٨٧